راز قتل دختر جوان به دست پدر: مردم پشت دخترانم حرف میزدند
تاریخ انتشار: ۱ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۱۳۷۷۷۶
مردی که دخترانش را تا سرحد مرگ کتک زده و یکی از آنها را به مقابل چشم اعضای خانواده کشته است در حالی به حبس محکوم شد که راز تازهای از این جنایت را فاش کرد.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم اعتراف کرد، چون پسر ایرانی هر دو دخترش را به طور همزمان گول زده بود و دخترش به خاطر پسر ایرانی قصد جدایی داشت او را به حد مرگ کتک زد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک سال قبل مردی به پلیس گزارش داد دخترش نازیلا خودکشی کرده است. زمانی که ماموران به خانه این مرد رفتند متوجه شدند او از اتباع افغان است و سالهای زیادی است در ایران زندگی میکند.
همچنین مشخص شد دختر دیگر مرد هم وضعیت مناسبی ندارد و او نیز بدن و صورتی کبود دارد. وقتی دختر زخمی مورد پرسش قرار گرفت به پلیس گفت نمیداند چه اتفاقی برای خواهرش افتاده است فقط میداند او خودکشی کرده است؛ اما وضعیت خانه و شکستگی وسایل نشان میداد درگیری در خانه اتفاق افتاده است. این در حالی بود که بررسی تلفن همراه نازیلا دختر نوجوان نشان میداد او تماس مشکوکی داشته است.
وقتی پسربچههایی که در خانه بودند بازجویی شدند، گفتند پدرشان خواهرشان را کشته است. آنها گفتند: پدر وارد اتاق شد و نازیلا و نورا را کتک زد. او نازیلا را کشت و به ما هم گفت دخالت نکنید.
به این ترتیب پدر خانواده بازداشت شد. او به قتل نازیلا اعتراف کرد و گفت: من و همسرم در ایران زندگی میکنیم و اصلاً در ایران آشنا شدیم و ازدواج کردیم. بچهها همه در ایران به دنیا آمدند. دخترانم میخواستند مثل دختران ایرانی زندگی کنند. آنها بیرون میرفتند و کارهایی میکردند که من دوست نداشتم. دختر بزرگم نورا را شوهر دادم. نورا با یکی از پسران فامیل ازدواج کرد. ۶ ماه بود که با او زندگی میکرد. یک روز متوجه شدم نازیلا دختر کوچکم با پسری رابطه دارد. او را ترک موتور پسر دیدم و گفتم، بگو به خواستگاریات بیاید. من آبرو دارم و این وضع را نمیتوانم تحمل کنم. توجهی نکرد. روز حادثه متوجه شدم با همان پسر قرار دارد و میخواهند با هم بستنی بخورند. نورا هم با او بود و قرار بود با هم بروند. من هم در را بستم و دخترانم را کتک زدم. میخواستم آنها را فلج کنم تا دیگر نتوانند از خانه خارج شوند. قصدم کشتن نبود، اما نازیلا کشته شد.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
مادر: شکایت ندارم، دخترها خودشان مقصر هستنددر جلسه رسیدگی بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد مادر نازیلا به عنوان، ولی دم در جایگاه قرار گرفت و گفت از شوهرش شکایتی ندارد و خواستار آزادی اوست.
این زن گفت: نازیلا و نورا خودشان مقصر بودند. آنقدر با حمید بیرون رفته بودند که همسایهها میدانستند. از بس در و همسایه حرف زدند رگ غیرت شوهرم بالا آمد. به همسایهها گفته بودم این حرفها را میزنید، کار دست خانواده من میدهید. روز حادثه هم شوهرم به من گفت پسرها را بیرون نگه دار. من هم با پسرها در هال بودم. فکر کردم میخواهد دخترها را تنبیه کند، اما نازیلا مرد. تقصیر خودش بود باید به حرف پدرش گوش میکرد. الان پسرهایم آواره شدهاند. بچهها دلتنگ پدرشان هستند. شوهرم را آزاد کنید.
وقتی نوبت به متهم رسید، گفت: من نازیلا را ترک موتور حمید دیدم و به او گفتم اگر تو را میخواهد بگو به خواستگاریات بیاید، اما دخترم به او چیزی نگفت. او و نورا میخواستند برای خوردن بستی بیرون بروند. من بعد از مرگ نازیلا فهمیدم نورا میخواسته با حمید ازدواج کند. نورا دخترم را به یک افغان از فامیلها شوهر دادم، اما او عاشق پسر ایرانی شده بود. میگفت میخواهد طلاق بگیرد و با حمید ازدواج کند. برای همین وقتی گفتم به خواستگاری نازیلا بیاید، حمید نیامد. نازیلا هم در جریان این ماجرا بود و میخواست با آنها بیرون برود که مشکلی برایشان پیش نیاید. همسایهها پشت دخترانم حرف میزدند من هم غیرت دارم و عصبانی شدم. من قصد کشتن دخترم را نداشتم، پسر ایرانی باعث شد دخترانم را اینطور آزار بدهم و یکی را بکشم. حالا که نازیلا مرده نورا سر زندگیاش است. دیگر آن پسر را نمیبیند. دیگر حرف از عشق نمیزند.
با پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به رضایت مادر مقتول به سه سال حبس محکوم کردند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: قتل فرزند زندان رضایت قیمت طلا و ارز قیمت موبایل پسر ایرانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۱۳۷۷۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رضایت حاکمیت به پوشش زنان ۲۰ سال پیش | همان بدحجابانی که کافر بودند!
عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «پیشبینی دو دانشآموز» در روزنامه اعتماد نوشت:
اخیرا یک فیلم کوتاه یک دقیقهای بازنشر شده که دو دختر خانم دبیرستانی به مدت یک دقیقه درباره فشارهای اجتماعی نسبت به دختران حرف میزنند. این فیلم تولید سال ۱۳۸۲، یعنی ۲۱ سال پیش است. هر دو دختر خانم که حدود ۱۵ تا ۱۷ساله هستند با حجاب و مقنعه کامل و روپوش مدرسه بدون ذرهای آرایش به خوبی و مسلط حرف میزنند. آنان فشارهای اجتماعی را به خوبی به فنر تمثیل میکنند. جامعه را متحول میدانند که اگر فشار نباشد مردم خود را تطبیق میدهند. ولی اگر جلوی این فنر گرفته و فشرده شود، به جایی میرسد که دیگر، توان حفظ آن را ندارند و یک باره فنر باز میشود.
آنان قاعدهای را با زبانی ساده توضیح میدهند که «مردم از آنچه منع میشوند به آن حریصتر میشوند.» سپس شرح میدهند که چرا مردم به سوی تبلیغات ماهوارهای میروند. اینها عین جملات آن دو دختر خانم نبود ولی مضمون دقیق آنها است. ای کاش میدانستیم که اکنون آنها کجا هستند؟ چه پوششی دارند؟ چه تفکری دارند؟ و آیا همچنان با همان آرامش و متانت سخن میگویند یا به افرادی عصبی تبدیل شدهاند؟
پس از رها شدن این فنر در سال ۱۴۰۱ چه رفتاری از خود نشان دادهاند؟ اکنون نمیدانیم که آن دو دختر خانم چه وضعی دارند ولی از روی موارد مشابه فراوان آنها که در دور و نزدیک میبینیم، میتوانیم بگوییم که سرنوشت آن نسل به کجا رسیده است؟ آنان متولدین دهه ۱۳۶۰ بودند که اواخر جنگ به دنیا آمدند. در دوره اصلاحات به بلوغ رسیدند. ولی هیچ کس وقعی به سخنان بدیهی آنان نداد.
آنان در آن مقطع زمانی دانشآموزانی عادی بودند؛ نه مدرک دانشگاهی داشتند و نه تجربه عمیق سیاسی و اجتماعی، ولی با همان چند سالی که در متن جامعه حضور داشتند، به صورت شهودی و حسی متوجه شده بودند که تحت فشار اجتماعی هستند. آنان چنین میاندیشیدند که تحت فشارند که چگونه فکر کنند، چه بپوشند، کجا بروند، کجا نروند و… و این را حس میکردند، که این فشارها در حال افزایش است و میدانستند که به جایی خواهد رسید که دیگر سیاستمداران و پدرخواندههای جامعه قادر به نگهداری این فنر در حالت فشرده شده نخواهند شد، خسته میشوند و دیر یا زود این فنر رها خواهد شد، و آنگاه باطن جامعه آشکار میشود. باطنی که شاید در یک فرآیند طبیعی و متعارف به گونه دیگری ظاهر شود.
امروز حکومت به پوششی از زنان رضایت میدهد که ۲۰ سال پیش آن را کفر ابلیس میدانست. ولی رسیدن به این پوشش با هزینههای زیاد برای دو طرف بوده، و هنوز هم معلوم نیست که چند سال بعد به کجا برسد؟
این نسل اعم از دختر و پسر و البته دختران بیشتر، نادیده گرفته شدند ولی کسی توان حذف آنان را نداشت و ندارد به همین علت در فردای برداشتن اهرم از روی فنر، به میدانی پرتاب میشوند که خواسته خودشان نبوده است.
پرسش این است که چرا گوش شنوا و ساز و کاری مناسب برای شنیدن آن نجواهای آرام وجود نداشت تا با بحران ۱۴۰۱ مواجه نشویم؟